آدرس این مقاله در فراز : Afraz.blogsky.com/0000/00/00/post-10
منبع : ارائه شده علیرضا افشاری
توضیح : 11 قطعه
خانم پرفسور هایدماری کخ، ایرانشناس آلمانی به همراه گروهی از دوستان خود در فروردینماه 1382 به ایران آمدند. آنها پس از بازدید از شهر پارسه، پایتخت هخامنشیان در شیراز و پیش از بازگشت به آلمان، توقف کوتاهی در تهران داشتند. از این فرصت کوتاه پیشآمده انجمن فرهنگی ایرانزمین (افراز) سود جست و از ایشان درخواست کرد تا ساعتی از وقتشان را در اختیار انجمن قرار دهند؛ ساعتی را به گفتوگو و پاسخ به پرسشهای خوانندگان کتابشان «از زبان داریوش» گذراندند. گزارش را بخوانید:
(B10-1)
خانم پرفسور هایدماری کخ، ایرانشناس آلمانی به همراه گروهی از دوستان خود در فروردینماه 1382 به ایران آمدند. آنها پس از بازدید از شهر پارسه، پایتخت هخامنشیان در شیراز و پیش از بازگشت به آلمان، توقف کوتاهی در تهران داشتند. از این فرصت کوتاه پیشآمده انجمن فرهنگی ایرانزمین (افراز) سود جست و از ایشان درخواست کرد تا ساعتی از وقتشان را در اختیار انجمن قرار دهند؛ ساعتی را به گفتوگو و پاسخ به پرسشهای خوانندگان کتابشان «از زبان داریوش» گذراندند؛ کتابی که بر پایهی لوحهای بهدست آمده از بایگانی دیوان شاهی، تنظیم شده و به نظام اجتماعی دوران هخامنشی بهویژه پس از اصلاحات حکومتی و بنیادسازیهای درخشان اداری داریوش بزرگ، پرداخته است؛ دیوانسالاریای که به استناد پژوهشهای پرفسور کخ، اساس دیوانسالاری امروز جهان متمدن است. پژوهش خانم کخ، روح تازهای را در کالبد ایرانشناسی آلمان (بزرگترین پایگاه ایرانشناسی) دمیده است. برابری حقوق زن و مرد، پرداخت دستمزد کارگران بر اساس نظام منضبط مهارت و سن، و این همه «تأمین اجتماعی» که لوحهای اداری هخامنشی گواه آن است، نشاندهندهی آن است که - با وجود پیشرفتهای مادی و معنوی بسیار - هنوز ایران باستان حرفهایی برای گفتن دارد.
و اما خانم هایدماری کخ که لبخند از لبانش دور نمیشود، بیش از شصت سال سن دارد و مانند بیشتر هممیهنانش قدبلند و خوشچهره است. ایشان نخستین مرحلهی تحصیلات دانشگاهی خود را با دریافت درجهی کارشناسی ارشد ریاضی گذراند و شاید اگر به تصادف و به سبب شغل همسر باستانشناس خود با پرفسور والتر هینتس، ایرانشناس برجستهی آلمان، آشنا نمیشد، هرگز به تاریخ و فرهنگ ایران روی نمیآورد. او نیز مانند دیگران با نخستین برخورد خود با هینتس، شیفتهی رفتار دانشمند وارسته شد و به قول خودش این شیفتگی چنان ژرف بود که بیدرنگ تحصیل در رشتهی ایرانشناسی را آغاز کرد. خانم کخ پس از دریافت درجهی دکتری، بیفاصله یار خستگیناپذیر او در تألیف کتاب عظیم فرهنگ ایلامی-آلمانی شد و سرانجام در سال 1984 با رسالهی «امور دیوانی و اقتصادی فارس در زمان هخامنشیان» به دریافت مقام پرفسوری نایل شد. فرهنگ ایلامی در سال 1986 و دو سال بعد در سال 1988 رسالهی پرفسوری خانم کخ منتشر شد.
(B10-2)
تمامی کارهای علمی خانم کخ دربارهی فارس و تختجمشید است که در دهها مقاله و چندین کتاب از جمله کتاب ماندگار و کمنظیر «از زبان داریوش» منتشر شده است. گفتنی است این لوحها که در مجموع فقط نسخهبدلهای یادداشتهای اداری است در طی سالهای 1933 و 1934 ضمن حفریات تختجمشید، پایتخت شاهنشاهی هخامنشی، در دیوار استحکامات به دست آمد. این لوحها که بخش کوچکی از بایگانی دیوان شاهی است به خط میخی ایلامی و بالغ بر چندین هزار است و در زمان فرمانروایی داریوش بزرگ (486-522 پ. م.) نوشته شده که تاریخ آنها سیزدهمین تا بیستوهشتمین سال فرمانروایی داریوش یعنی از سال 509 تا 494 پ. م. را در برمیگیرد. بازیابی این لوحها از این روی دارای اهمیت زیاد است که باستانپژوهان تاکنون تنها ناگزیر به استفاده از گزارشهایی بودند که از نویسندگان و مورخان غیر ایرانی- و بیشتر یونانی- در اختیار داشتند که آنها هم اغلب خالی از اغراض فرهنگی و سیاسی نبوده است. با این لوحها برای نخستینبار به سرچشمهای غنی از منابع دست اول برمیخوریم. منابعی آکنده از یادداشتهای دیوانی مؤثق. تاریخنویس به هنگام استفاده از این منابع هرگز نگران نیست که مثلاً به خاطر ملاحظههای سیاسی در منبعی تقلب شده باشد، چون این متنها فقط یادداشتهای اداری است. این لوحها آگاهیهای لازم را برای پاسخ به پرسشهای زیادی در اختیار ما قرار میدهد: اطلاعاتی نه تنها دربارهی مسایل دیوانی، بل دربارهی محیط، شیوهی زیست و زندگی روزمرهی مردم، مزدها و اقدامهای اجتماعی، موقعیت زن، دین و آیین و رفتارهای مذهبی- فرهنگی و همچنین جغرافیا و اقتصاد. تاریخنویس به هنگام بررسی این سندها پیوسته شگفتزده درمییابد که شاهنشاهی ایرانباستان تا چه حد، سازمانیافته و از بسیاری جهات «مدرن» بوده است. با در کنار هم نهادن این آگاهیهای مجرد و پراکندهی درون لوحهاست که خانم پرفسور هایدماری کخ به تصویر جانداری از زندگی ایران دوران هخامنشی دستیافته است.
متن سخنان خانم کخ و همچنین پرسش و پاسخ هموندان انجمن با وی، در پی میآید.
(B10-3)
خانم پرفسور هایدماری کخ: خیلی خوشحالم که اینجا هستم و امشب شما را اینجا میبینم. شما با خواندن این کتاب [از زبان داریوش] حتماً پی بردید که من به کشور شما خیلی علاقه دارم و علاقهام در بطن این کتاب نهفته است. دورهی ایران کهن به نظر من بسیار بسیار جالب توجه است. من از طریق این لوحهای گلی به چیزهای زیادی پی بردم از جمله به نظام اجتماعی آن زمان و خیلی چیزها که به تازگی به آن رسیدم. حتماً کتاب را خواندید و به مطالب آن اشراف کامل دارید. من فقط این را از قول بعضی سیاستمداران آلمانی میگویم که آنها معتقد هستند که این کتاب را باید به عنوان یک وظیفه خواند و خواندن آن را به عنوان وظیفه به آلمانیها توصیه کردند.
من تحقیقاتم را فراتر از این کتاب گسترش دادم و کتابی به نام «پژوهشهای هخامنشی» نوشتم که به زبان فارسی ترجمه شده (هنوز چاپ نشده است) و یک کتاب دیگر نیز زیر نام «پرسپولیس» که یک راهنمای کلی است برای کسانیکه میخواهند از تختجمشید بازدید کنند. این کتاب دو سال است که به زبان انگلیسی ترجمه شده و امیدوارم این کتاب هم که تصور میکنم برای جمع فارسیزبان هم مورد توجه باشد در آیندهی نزدیک به زبان فارسی ترجمه شود. کتاب دیگری که من در دست تألیف دارم و در مراحل پایانی کارش است دربارهی دوران پیش از هخامنشیان است، دربارهی دورهی ایلام که در آیندهی نزدیک کار آن تمام خواهد شد.
من خیلی خوشحال هستم که این جمع مشتاق را الان میبینم و این به من دلگرمی خواهد داد و دوست دارم این ارتباط قطع نشود و این تماس ادامه داشته باشد.
(B10-4)
پرسش ـ شما اشاره کردید که برخی از سیاستمداران آلمانی خواندن این کتاب را به عنوان وظیفه سفارش کردهاند. گمان میکنید برای ساختن آینده چهقدر نیاز به دانستن از گذشته داریم. آیا هنوز دورهی هخامنشی میتواند برای ما الگو باشد؟
پاسخ ـ در خیلی موارد، بله. میخواهم از یک موضع بیطرف صحبت کنم. من بیشتر بر وضعی که در کشور خودم هست، اشراف دارم. به عنوان مثال این مورد که زن و مرد از حقوقی برابر برخوردار بودند و در حقیقت به قابلیتهایشان در کار توجه میشد و زنها به نسبت کاری که انجام میدادند همانقدر هم مزد میگرفتند بدون توجه به اینکه زن هستند یا مرد. این هنوز هم یک چیز خیلی جالب است که در آن دوران بود.
پرسش- دربارهی تحقیقات دیگران دربارهی تاریخ ایران باستان آگاهی دارید؟
پاسخ- پروفسور پییر بریان کتاب بسیار قطوری نوشته است. (کتاب بریان یکبار با ترجمهی شادروان دکتر مهدی سمسار و بار دیگر با ترجمهی ناهید فروغان منتشر شده است) ایشان یک عنوان منحصر به فرد دارند؛ تنها پرفسور تاریخ هخامنشی در کل دنیا هستند. این دوره را در پاریس گذراندهاند و الان هر سال سالنامهای چاپ میکنند که در آن تازهترین پژوهشها را راجع به هخامنشیان چاپ میکنند. در این زمینه بسیار فعال هستند.
پرسش- نظر شما راجع به کتاب «ایرانباستان» آقای یوزف ویسهوفر چیست؟
پاسخ- [خانم ماری کخ میخندد] دلیل خنده من این است که این شخصی که تمام دلمشغولیاش، دوران پارتی است، اصلاً زبان فارسیباستان را بلد نیست و بخشهای زیادی از کتاب مرا در کتابی که چاپ کرده، آورده است. این اشکالی ندارد ولی اینکه اصلاً اسمی از من برده، برای من جای پرسش دارد.
(B10-5)
پرسش ـ ما همیشه فکر میکردیم که ایرانیان بر تاریخ جهان، تأثیر معنوی داشتهاند و تأثیرهای مادی جهان برگرفته از اندیشهی غربیان است؛ از پیدایی شعارهای سهگانهی زردشت، پیامبر ایران باستان تا نوع نگاهی که کورش بزرگ به جهان هستی داشت و شیوهی قتل، غارت و تجاوز جهان باستان را دگرگون ساخت و صلح هخامنشی را بر پایهی احترام به حقوق دیگران و دادگستری، گسترش داد. ولی در کتاب «از زبان داریوش» شاهد هستیم که ایرانیان بر جهان مادی هم تأثیر شگرفی نهادهاند؛ از برنامهریزی تا پایهریزی سازمانهای اداری حکومت که از داریوش بزرگ، چهرهای مدیر و مدبر ارایه میدهد. آیا اینگونه است؟
پاسخ ـ اگر بخواهیم خیلی واقعگرا به پرسشتان پاسخ دهم همینطور هم هست که ما (جهان غرب) تأثیر بسیار عمیقی از سیستم اجتماعیای گرفتیم که در دوران داریوش در اوج خودش بوده است. این سیستم اجتماعی از طریق عربها بعداً به سیسیل (جنوب ایتالیا) آمد و بعدها و از آن راه، در کل اروپا و تمدن غرب گسترش پیدا کرد و حتا میتوانم بگویم که پایهی سیستم اجتماعی امروز ما بر همان دورهی هخامنشی استوار است، در این حد.
پرسش ـ دربارهی سیستمهای اجتماعی و سیاسی هخامنشیان که بسیار پیشرفته بود، سخن گفتید. میخواهم نظر شما را به عنوان یک پژوهشگر بدانم که چگونه و چرا این سامانهی قدرتمند و پیشرفته سقوط کرد؟
پاسخ ـ من از زاویهای دیگر این موضوع را میبینم. باید بگویم که، همین که این سرزمین عظیم که کرانههایش در شرق به دلتای سند و ایندوس و پاکستان امروزی میرسید و از غرب به دریای مدیترانه و از شمال به دریای سیاه و کرانههای دریای کاسپین و از جنوب هم شبهجزیرهی عربستان را در بر میگرفت، همین که حکومت هخامنشی در این سرزمین توانست 200 سال دوام بیاورد، آن هم در نبود تلفن، ایمیل و هرگونه وسیلهی ارتباطی سریع دیگری از این دست، این خودش یک شگفتی است.
(B10-6)
جادهها در آن زمان خیلی محدود بوده است و بدون وسایل ارتباطی یک چنین سرزمین پهناوری را 200 سال نگه داشتن، خودش یک شگفتی بزرگ است. پس من اول سعی میکنم توضیح دهم که چطور حکومت هخامنشی اینقدر طولانی در این سرزمین پهناور توانست دوام بیاورد و بعد به شما خواهم گفت که چرا از هم پاشید.
یکی از دلایلی که [یکپارچگی] این سرزمین پهناور در آن زمان طولانی توانست دوام بیاورد این است که کشورهای مختلف، نزدیک به 28 کشور که در اوج دوران هخامنشی در این سرزمین بودند این حق را داشتند که آداب و رسوم و دین خودشان را حفظ بکنند و این یک دلیل عمده است که آنها توانستند 200 سال دوام بیاورند.
و اما دلیل عمدهای که میشود برای از هم پاشیدگی این تمدن پرشکوه قایل شد این است که نابغهای ظهور میکند به نام الکساندر و این شخص در پی این که بخواهد هخامنشیان را شکست دهد نبوده و اندیشهای بسیار بالاتر و فراتر داشته و آن، این بوده که در حقیقت پارسیها و ایرانیها را با یونانیها متحد بکند و یک کشور بزرگ با یک فرهنگ که اختلاطی از فرهنگ کهن پارسی و فرهنگ یونانی باشد را به زیر سلطهی خودش بیاورد. او بیش از آنکه بر جهانگشایی خودش تأکید داشته باشد در حقیقت تأکیدش بر این است که فرهنگها را به هم نزدیک کند. در حین لشکرکشیهایش هم، مرحله به مرحله که به پیروزی نزدیک میشد بیشتر از پارسیها میآموخت و بیشتر زیر تأثیر آنان قرار میگرفت. یک چنین شخصی میتوانست که این تمدن پرشکوه را زیر تأثیر قرار دهد و حتا شکست دهد.
(B10-7)
اشکالی که در اینگونه مواقع است این هست که یک چنین نوابغی معمولاً جانشینان شایستهای ندارند و خودش هم در سن خیلی کم مرد و جانشینانش که سلوکیان بودند، تمام وقتشان را صرف این کردند که با همدیگر بجنگند تا سهم بیشتری را از متصرفات ببرند.
پرسش- این درست است که اسکندر یک نابغهی نظامی بود ولی دربارهی او و پیروزیهایش پرسشهای بسیاری وجود دارد. از جمله یک پژوهشگر ایرانی- استاد احمد حامی- کتابی دربارهی او نوشته و در آن ثابت کرده است که وی تنها تا جنوب ایران آمده بود و نه تا هندوستان. نظر شما در این رابطه چیست؟
پاسخ- این کتاب را نخواندهام ولی تمام منابعی که در رابطه با لشکرکشی الکساندر به ایران وجود دارد، فقط منابع یونانی است و آنها در حقیقت مرحله به مرحله این لشکرکشی را شرح دادهاند، ضمن اینکه ما در پس این شکست ایران، تأثیرهای یونانیها را میبینیم حتا تا بلخ (باکتریا).
پرسش- آیا کتاب یونانیان و بربرهای آقای امیرمهدی بدیع را مطالعه کردهاید؟
پاسخ- آن کتاب سه جلدی که در پاریس به چاپ رسیده است؟ بله، ایشان یک سری نظریههای منحصر به فرد دارد. بعضاً جالب توجه هستند ولی باید یک خرده مواظب بود.
پرسش ـ آیا در کنار نابغه بودن اسکندر، نباید ضعف در دستگاه هخامنشی را هم در نظر گرفت؟
پاسخ ـ حق با شماست. باید این را در نظر داشته باشیم که در زمان داریوش سوم، ایران در موضع ضعیفتری قرار داشت که این هم پس از گذشت 200 سال کاملاً طبیعی است. این هم طبیعی است که در سیستم شاهنشاهی پیش میآید که یکسری فسادها هم در آن داخل شود مثلاً در حرمسرای شاهان، یک سری از خواجهها دارای قدرت بالایی بودند و حتا یکی از آنها برای مدت کوتاهی بر تخت نشست. علاوه بر این، رقابت برای جانشینی هم بوده است که اینها در کل باعث تضعیف سیستم شدهاند.
(B10-8)
پرسش ـ استقبال آلمانیها از کتاب شما چگونه بوده است؟
پاسخ ـ ناشر کتاب من که آلمانی است و خودش هم به باستانشناسی بسیار علاقهمند است مشتاقانه پیگیر کتابهایی در این زمینه است. او بسیار راغب است که من دربارهی اشکانیان و سلوکیان هم کتابهایی بنویسم. این کتاب [از زبان داریوش] در آلمان هم بسیار مورد استقبال واقع شده و یک موج جدیدی در آلمان راه افتاده که آنها منتظر چاپ کتابهای بعدی هستند و علاقهمندند که بیشتر راجع به تاریخ بدانند.
من دایماً در آنجا برای همایشهای مختلف دعوت میشوم که دربارهی ایران باستان سخنرانی کنم. در خیلی از شهرهای آلمان بودم و به تازگی در زوریخ سوییس بودم که شمار حاضران بیش از 300 نفر بود و ناگزیر از تعویض تالار شدند تا همهی حاضران جا بشوند. مهمتر اینکه در بین همین همایشها همیشه کسانی میآیند و ابراز علاقه میکنند که به ایران بیایند و اینبار که من اینجا هستم بار ششمی است که به ایران آمدهام آن هم به همراه همکارانم و همین دوستان که در همایشها با آنها آشنا شدم و طبیعی است که پیشبینی کنیم اگر اوضاع سیاسی منطقه بهتر میبود خیلی بیش از این به همراه من به اینجا میآمدند.
پرسش ـ در طول جنگ جهان دوم، نازیها برای ایجاد همراهی و همکاری بیشتر بین ایران و آلمان، شایع کردند که آلمانیها (جرمنیها)، کرمانی هستند. این موضوع تا چه حد پایهی علمی دارد؟
پاسخ ـ نه! من این را باور نمیکنم و آن را بیشتر یک ریشهیابی افراطی ملیگرایانه تلقی میکنم.
(B10-9)
پرسش ـ آیا در 200 سال شاهنشاهی هخامنشیان تنها مدیریت آنها باعث چنین انسجامی شده بود یا وحدت ملی هم در آن نقش داشت؟
پاسخ ـ حق با شماست. غیر از شیوهی اجتماعی که هخامنشیان برپا کردند یک نوع وحدت ملی هم در بین اینها وجود داشت زیرا هیچوقت هخامنشیان تلاش نکردند یک کشور را پس از اینکه فتح کردند زیر یوغ خودشان بیاورند و ما این را در آن ایدهآلی که داریوش درنظر داشت در دیوار شرقی آپادانا میبینم که نمایندگان همهی کشورها با یک فراغخاطر حضور دارند و حتا آنها که میخواهند اسلحهشان را بیاورند میتوانند آن را به همراه داشته باشند. آن را میبینیم که در اصل هیچگونه زوری به نظر نمیرسد که بالای سر آنها بوده باشد و اینکه ما هنوز هم هیچ لوحی را کشف نکردیم که حاکی از یک شورش در بین اینها باشد. فقط به طور خیلی محدودتر در نواحی که زیر تصرف پیشین یونانیها بود که این هم قابل فهم است که در آنجا یکسری نارضایتیهایی باشد.
پرسش ـ اشاره کردید که در شاهنشاهی هخامنشی 28 کشور حضور داشتند و یکی از دلایل بقای این اتحادیه، احترامی بود که به فرهنگهای مردمان مختلف گذاشته میشد. اکنون در این زمان، ما با فرآیند جهانی شدن رو به رو هستیم که از نظر فرهنگی، فرهنگهای کوچکتر به سمتی میروند که در فرهنگ بزرگتر حل شوند. نظر شما به عنوان یک اندیشمند در این رابطه چه هست؟ آیا کماکان این روند ادامه پیدا میکند و یا فرهنگهای کوچکتر این فرصت را خواهند داشت چون دوران هخامنشی، فرهنگ خود را نگه دارند؟
پاسخ ـ من یک تاریخنویس هستم نه یک سیاستمدار یا پیشگو که بتوانم بگویم در زمانهای بعد چه خواهد شد ولی متأسفانه اینکه شما میگویید درست است و الان بهطور کاملاً مشخصی این آمریکانیزه شدن دنیا را در همه جا میبینیم و آن فرهنگ آنقدر جاذبه پیدا میکند که من وقتی پا میگذارم به کشور ایران با این تمدن بسیار کهن و غنی، و به جزیرهی کیش میروم میبینم که یک عروسک میکیموس به ارتفاع چهار متر در یکی از میدانهای آن برپا کردند و با خودم فکر میکنم که ایران به این میکیموس نیاز ندارد. ایران آنقدر پر است و آنقدر نماد یا جاذبه دارد که بتواند جانشینهای خیلی بهتر از آن، برای خودش پیدا کند و ای کاش که فرهنگ کشورهای کهنی که الان در معرض خطر قرار دارند به خودشان بیایند و قدر خودشان را بدانند که کی هستند، از کجا آمدند و چه ارزشی دارند. من الان خیلی خوشحال هستم که شما را اینجا میبینم و این نشانهای است که در ایران، هستند کانونهایی که به اینگونه مسایل توجه میکنند و جا دارد که به اینگونه مسایل، توجه هم بشود.
(B10-10)
پرسش ـ با توجه به این که بار اصلی هر حرکت و تمدنی بر دوش مردم است و در دوران درخشان هخامنشی سه ویژگی راستی، نظم و کار گروهی در ایرانیان دیده میشد، پس نقش این مردم پس از سقوط هخامنشیان چه شد و چرا دیگر به دورهی شکوه خود برنگشتند؟
پاسخ ـ این را باید بگویم که مردم درست است خیلی کارها میتوانند بکنند ولی همهکار هم نمیتوانند بکنند، این را در جهان امروز هم میتوانیم ببینیم. پس از فروپاشی هخامنشیها و پس از مرگ الکساندر، ایران سرزمین هخامنشی به چند پاره بخش شد و کانونهای قدرت مختلفی تشکیل شده بود و این امکان نبود که اینها به همدیگر بپیوندند و دوباره یک همبستگی را ایجاد کنند. این امر فقط در زمانی مقدور است که همهی مردم یک چیزی را بخواهند و این پس از زمان هخامنشیها و پس از مرگ الکساندر عملاً مقدور نشد و نباید فراموش کنیم که پارتها (اشکانیان) خیلی تلاش کردند که این تمدن و این قلمرو را دوباره برپا کنند که خیلی موفق نشدند ولی در زمان ساسانیان میبینیم که باز هم به همان دورهی شکوه و عظمت دوران هخامنشی برمیگردیم و صرفنظر از گسترش متصرفات، باز هم همان فرهنگ با همان تفکر، کمابیش حاکم بر این قلمرو میشود و ما شاهد یک دورهی شکوفایی در دوران ساسانی هستیم. ما در این دوره، شاهد شکوفایی هنر هستیم و هنرمندان بسیاری پا به عرصهی وجود میگذارند و مشخصههای معماری را بسیار قابلتوجه میبینیم که اینها پایهی معماری جهان غرب میشود و حتا در دوران اسلامی هم، باز این سبکها مورد استفاده قرار میگیرد. میبینیم که بعدها غرب و جهان اسلام از هنر بهطور اعم و معماری بهطور اخص دوران ساسانی، بسیار استفاده میکنند.
(B10-11)
پرسش ـ امکان دارد بیشتر توضیح دهید که چرا دورهی هخامنشی آنقدر برجستهتر از دورههای دیگر است؟
پاسخ ـ مشخصههای بسیار زیادی را میتوان نام برد و گفت به این دلایل، دورهی هخامنشی یک شکوه و جلوهای خاص داشت. صرفنظر از معماری و بناهای باشکوه و آن آزادی که بین قومهای مختلف بوده و هر کشور میتوانسته فرهنگ، زبان و دین خود را حفظ کند مورد دیگری که اکنون به نظرم میرسد امنیت آن دوره است. این درست است که خیابانکشیهای بسیاری شده و رفاه برای مردم فراهم شده، خبررسانی سریعتر شده و…، در یکی از لوحهای گلی این عنوان شده که آنقدر جادهها امن بودهاند که فقط دو نفر به همراه چهار نفر خدمه یعنی برهم شش نفر با چندین اسب و جانور باربر دیگر، از بابل، تحفههای اهدایی برای داریوش را به پارسه (پرسپولیس) میآورند که مشتمل بر گنجینه و طلا و اشیای گرانقیمت بوده و این در حقیقت بیانگر یک امنیت بسیار بالایی است که با وجود نساختن قلعههای اضافی به دست آمده است. نیاز نبوده که اینها بخواهند پاسگاههای اضافی بسازند و امنیت، حاکم بوده است. این یکی دیگر از همان عناصر جداکنندهی دوران هخامنشی از دیگر دورانهاست.
پرسش- خانم هایدماری کخ! به عنوان آخرین پرسش دوست داریم نظر شما را دربارهی کتابهایی که ناشر ایرانی (!) کتاب «از زبان داریوش» شما دربارهی تاریخ ایران نوشتهاند، بدانیم.
پاسخ- [خانم کخ میخندد] من این کتاب را خواندهام گویا ایشان حالشان خوب نبوده است.