[B41] گنجینه ایران - منشور کوروش بزرگ

آدرس این مقاله  در فراز  :       Afraz.blogsky.com/0000/00/00/post-41

منبع  : تارنمای ایران بوم از  روزنامه اطلاعات، شماره  25726، چهارشنبه 8 آبان 1392

توضیح : 4  قطعه

 

 (B41-1)

منشور کوروش بزرگ

منشور حقوق بشر کوروش بزرگ یا استوانه کوروش بزرگ، لوحی از گل پخته است که 5/22 سانتی متر طول و 11 سانتی متر عرض دارد. این استوانه در سال 538 پیش از میلاد به فرمان کوروش در 45 خط نوشته شده که نیمة اولش از زبان رویدادنگاران بابلی نقل می‌شود و نیمه دومش، سخنان و دستورهای کورش به زبان اَکَدی (بابلی نو) است. وی این منشور را بعد از پیروزی بر نبونئید و فتح بابل نوشته است.

کشف استوانه

در سال ۱۲۵۹ش/ ۱۸۷۹م به هنگام کاوشهای باستان‌شناسی گروهی بریتانیایی در محوطه باستانی بابل در بین‌النهرین (عراق)، هرمزد رسام ـ باستان‌شناس آشوری ـ استوانه‌ای در نیایشگاه اِسَگیله (معبد مردوک، ایزد بزرگ بابل) یافت که دور تا دورش ۴۵ سطر (به جز بخشهای تخریب ‌شده) به خط و زبان اکدی نوشته شده ‌است. در حال حاضر این لوح در بخش «ایران باستان» در موزه بریتانیا نگهداری می‌شود.

در سال ۱۳۷۵ آشکار شد که بخشی از یک لوحه استوانه‌ای که آن را متعلق به نبونید ـ پادشاه بابل ـ می‌دانستند، در حقیقت پاره‌ای از استوانه کوروش (از سطرهای ۳۶ تا ۴۳) است. این بخشها که در دانشگاه ییل آمریکا نگهداری می‌شد، به موزه بریتانیا در لندن انتقال داده شد و به استوانه اصلی وصل گردید. پژوهشهای زبان‌شناسی روی دو قطعه استخوان اسب که در موزة شهر ممنوعة چین نگهداری می‌شوند، منجر به شناسایی نسخه چینی منشور کورش بزرگ شد. قدمت این استخوانها به دوره هخامنشیان بازمی‌گردد.

(B41-2)

محتوای منشور

در این لوح استوانه‌ای، کوروش بعد از معرفی خود و خاندانش، شرح مختصری درباره فتح بابل می‌آورد و می‌گوید که تمام دستاوردهایش را با کمک و رضایت مردوک به انجام رسانده است. سپس می‌نویسد که چطور آرامش و صلح را برای مردم بابل و سومر و دیگر کشورها به ارمغان آورده، و به باورهای مذهبی آنها احترام گذاشته ‌است. آخر سر هم درباره بازسازی نیایشگاههای ویران ‌شده و بازگرداندن اسیران پادشاهان بابل به میهنشان سخن می‌گوید.

ورود «بدون جنگ و پیکار» کوروش به بابل، در یک سالنامۀ بابلی که به «رویدادنامۀ نبونید» مشهور است، تأیید شده ‌است: «در روز شانزدهم ماه تشریتو [۱۱ اکتبر ۵۳۹ ق.م] فرماندار گوتیوم همراه با سپاه کوروش بزرگ بدون جنگ و پیکار به بابل اندر آمد.»

در باره بخشهایی از این فرمان، اشاره‌هایی در «عهد عتیق» (کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان) نیز در دست است: «خداوند روح کوروش پادشاه پارس را برانگیخت تا در تمامی ممالک خود فرمانی صادر کند و بنویسد: خدای آسمان مرا چنین امر فرموده ‌است که خانه‌ای برای او در اورشلیم (بیت‌المقدس) بنا نمایم. پس همگی برخاسته، روان شدند تا خانه خدا را بنا نمایند. و کوروش ظروف خانه خدا را که نبوکدنصر (بختنصّر) آنها را آورده و در خانه خود گذاشته بود، بیرون آورد و به رئیس یهودیان سپرد...»

نخستین بیانیه حقوق بشر

از طرف بسیاری این سند به عنوان نخستین منشور حقوق بشر شناخته می‌شود. در سال ۱۹۷۱ سازمان ملل آن را به شش زبان رسمی سازمان منتشر کرد و بدلی از این منشور در مقر سازمان ملل متحد در شهر نیویورک نگهداری می‌شود. موزه بریتانیا (بریتیش میوزیوم) این سند را نخستین بیانیه حقوق بشر می‌خواند و رئیسش آن را «میراث همگانی و متعلق به همه انسانها» می‌نامد. بان کی مون ـ دبیر کل سازمان ملل متحد ـ نیز رسماً از آن به عنوان نخستین بیانیه حقوق بشر یاد کرده و مایه افتخار ایرانیان دانسته است.

(B41-3)

متن استوانه

در زیر بخشهایی از این منشور را که شاهرخ رزمجو (از بخش خاورمیانه موزه بریتانیا) به فارسی ترجمه کرده است، می‌خوانیم:

«...[دل] مردوک به رحم آمد. (او) بر همه زیستگاههایی که جایگاههای مقدسشان ویران گشته بود و مردم سرزمین سومر و اکد که همچون کالبد مردگان شده بودند، اندیشه کرد؛ بر آنان رحم آورد. او همه سرزمینها را بررسی کرد؛ شاهی دادگر را جست که دلخواهش باشد. او کوروش، شاه (شهر) انشان را به دستانش گرفت، و او را به نام خواند، شهریاری او بر همگان را به آوای بلند اعلام کرد.

او (= مردوک) سرزمین گوتی (و) همه سپاهیان مادی را در برابر پاهای او (کوروش) به کرنش درآورد و همه مردمان سرسیاه (= عامه مردم) را که (مردوک) به دستان او (= کوروش) سپرده بود، به دادگری و راستی شبانی کرد. مردوک به کارهای نیک او و دل راستینش به شادی نگریست؛ او را فرمان داد تا به سوی شهرش ـ بابل ـ برود. او را واداشت راه تینتیر (بابل) را در پیش گیرد، و همچون دوست و همراهی در کنارش گام برداشت.

سپاهیان گسترده‌اش که شمارشان همچون آب رودخانه شمردنی نبود، پوشیده در جنگ‌افزارها در کنارش روان بودند. (مردوک) او را بدون جنگ و نبرد به درون شوانه (= بابل) وارد کرد. او شهرش، بابل را از سختی رهانید. او نبونئید ـ شاهی را که از او نمی‌هراسید ـ در دستش (دست کوروش) نهاد. همه مردم تینتیر (بابل)، تمامی سرزمینهای سومر و اکد، بزرگان و فرمانداران در برابرش کرنش کردند، از پادشاهی او شادمان گشتند، چهره‌شان درخشان شد...

منم کوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه نیرومند، شاه بابل، شاه سومر و اکد، شاه چهارگوشۀ جهان. پسر کمبوجیه... نوه کوروش ... از نسل چیش‌پیش... آنگاه که با آشتی به در[ون] بابل آمدم، جایگاه سروری (خود) را با جشن و شادمانی در کاخ برپا کردم...

سپاهیان گسترده‌ام با آرامش درون بابل گام برمی‌داشتند. نگذاشتم کسی در همه [سومر و] اکد هراس‌آفرین باشد. در پی امنیت بابل و همه جایگاههای مقدسش بودم. برای مردم بابل... که یوغی بر آنان نهاده بود که شایسته‌شان نبود، خستگی‌هایشان را تسکین دادم، از بندها رهایشان کردم.

مردوک از رفتار [نیکم] شادمان گشت؛ به من و پسرم و همه سپاهیانم، برکتی نیکو ارزانی داشت. بگذار ما با شادی در برابرش باشیم، در آرامش. به [فرمان] والایش، همه شاهانی که بر تخت نشسته‌اند، از هر گوشه (جهان)، از دریای بالا تا دریای پایین ... باج سنگین‌شان را به شوانه (بابل) آوردند... همه مردمان آنان را گرد آوردم و به سکونتگاههایشان بازگرداندم... در پی استوار کردن باروی بزرگ بابل برآمدم...»

(B41-4)

اهمیت رفتار کوروش بزرگ در مقایسه با فرمانروایان معاصرش فهمیده می‌شود که به گفته دکتر عبدالمجید ارفعی، آشوریها پس از فتح جایی قتل و غارت می‌کردند و اموال را به غنیمت می‌بردند، معابد را با خاک یکسان و انسانها را اسیر می‌کردند و به آشور می‌بردند و نمونه‌اش را در نوشته «آشور بانیپال» (۶۴۵ ق.م) پس از فتح شوش می‌بینیم. بابلی‌ها نیز چنین بودند؛ اما در مورد کوروش بزرگ، دوست و دشمن چنین حرفی نزده و شهرت دادگری او، قبل از اینکه سپاهیانش بابل را فتح کنند، به بابل رسیده بود؛ چون بر اساس یک متن باستانی، شورشی در بابل به هواداری کوروش بزرگ رخ می‌دهد که نبونئید سرکوبش می‌کند. مهمترین علتی که سبب شد کوروش بزرگ خیلی از سرزمینها را بدون جنگ و خونریزی فتح کند، این بود که شهرت دادگری‌اش به همه جا رسیده بود.